Strict Standards: Declaration of action_plugin_discussion::register() should be compatible with DokuWiki_Action_Plugin::register($controller) in /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/discussion/action.php on line 16
Strict Standards: Declaration of action_plugin_captcha::register() should be compatible with DokuWiki_Action_Plugin::register($controller) in /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/captcha/action.php on line 0
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/discussion/action.php:16) in /home/khzlug/public_html/mag/inc/auth.php on line 313
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/discussion/action.php:16) in /home/khzlug/public_html/mag/inc/actions.php on line 544
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/discussion/action.php:16) in /home/khzlug/public_html/mag/inc/actions.php on line 544
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/khzlug/public_html/mag/lib/plugins/discussion/action.php:16) in /home/khzlug/public_html/mag/inc/actions.php on line 544
====== نشریه شماره ۳ ======
**ضمیمه**
* [[http://azadrah.co.cc/issues/azadrah3.odt|فایل odt]]
* [[http://www.pdfhost.net/index.php?Action=Download&File=31a5a44f9887c70691d528b8b2073f02|فایل pdf]]
====== پارادوکس انتخاب ======
بری شوارتز، کتابی دارد به اسم «پارادوکس انتخاب: چرا بیشتر، کمتر است».
او در این کتاب میگوید که داشتن انتخاب بیشتر یک پارادوکس(تناقض) است چراکه وقتی کسی انتخاب بیشتری دارد، باید به خاطر آزادی بیشتر و حق انتخاب نزدیکتر به چیزی که میخواهد رضایت بالاتری از انتخابش کسب کند اما در واقع اینطور نیست. این روانشناس در طول کتابش توضیح میدهد که آدمها برای انتخاب هر کالا، چند مرحله را طی میکنند. فرض کنید شما به دنبال انتخاب یک سیستم عامل هستید. اول باید اهدافتان را بسنجید؛ مثلا به این فکر کنید که میخواهید با این سیستم عامل بازی کنید، اینترنتگردی کنید يا موسیقی گوش بدهید. در مرحله بعد باید اهمیت هر کدام از این هدفها را مشخص کنید. اگر اهمیت بازی کردن خیلی بیشتر از اینترنت گردی باشد، انتخاب شما را بیشتر تحت تاثیر قرار خواهد داد.
مرحله سوم انتخاب، رشته انتخابها نام گرفته است. مثلا بازی کردن ممکن است زیرمجموعهای باشد از وقتگذرانی با کامپیوتر یا گشتزنی در اینترنت را ممکن است کسی در چارچوب بزرگتر و پراهمیتتر دوستیابی طبقهبندی کند. مرحله بعدی عبارت است از بررسی همه گزینهها و انتخاب گزينهاي که هماهنگی بیشتری با مراحل قبل دارد. مرحله پنجم انتخاب عملی گزینه برنده است.
حالا نسبتا راحت میتوانید ببینید که چرا یک مککار همیشه از کامپیوترش راضی است. انتخاب او از قبل مشخص شده و در نهایت در هر لحظه یک گزینه بیشتر ندارد. وضع در مورد ویندوز هم تقریبا همینطور است. مایکروسافت عملا مشغول حذف ویندوز ایکسپی از بین گزینهها است و هر کسی که گوشها و چشمهایش درست کار کند میداند که بین ویندوز ویستا و ویندوز7، کدام یکی به اهدافش نزدیکتر است. اما...
اما لینوکس! در هفته گذشته در بخش اخبار دو توزیع جدید لینوکس معرفی شد. در طول این هفت روز هم بخش بزرگی از توسعهدهندگان و برنامهنویسان یکی از گنو/لینوکسهای قدیمی و ریشهدار دنیا یعنی مندریوا از آن جدا شدند و یک سیستم عامل جدید به نام میجیا را پایهگذاری کردند. این خبر میتواند شوک برای مندریوا باشد.
مندریوا در فرانسه، آمریکا، برزیل و روسیه دفتر دارد و محصولاتش را در بیشتر از ۱۴۰ کشور دنیا -یعنی تقریبا همه جهان- میفروشد. این انشعاب، جدا شدن کسانی است که واقعا در این سیستم عامل کد مینویسند و جدا شدنی است به خاطر تصمیمات مدیریتی برای کوچک کردن شرکت و اخراج کارمندان و تغییر سیاستها و این بدون شک یعنی ضعیف شدن مندریوا و در عوض به دنیا آمدن یک گنو/لینوکس جدید و مبتنی بر تجربه واقعی و صد البته اضافه شدن یک گزینه جدید به انتخابهای مصرفکنندگان.
بر اساس استدلال بری شوارتز، در صورت داشتن گزینههای زیاد، بعد از انتخاب احساس خواهیم کرد چیزهای خوبی را از دست میدهیم. کافی است یک گنو/لینوکس انتخاب کنید تا سریعا ناراضی شوید که پایداری دبیان پایدار را از دست دادهاید، تکنولوژیهای فدورا را از دست دادهاید، اینکه ببینید میجیا را از دست دادهاید، فروم و تبلیغات زیبای اوبونتو را، یادگیری آر.پی.ام. را، کامیونیتی دوستانه توزیعهای کوچک را و .... همه را از دست دادهاید. در مواجهه با این ناراحتیها، فراموش نکنید که داشتن آزادی همیشه راحت نیست و نارضایتی با چشم باز، بهتر از شادی به خاطر نداشتن حق انتخاب است.
====== ریسکهای ساختن یک نرمافزار انحصاری ======
هر برنامهنویسی زمانی که تصمیم به انتشار نرمافزار جدید خود میگیرد، در مقابل یک انتخاب قرار میگیرد. این انتخاب، انتخاب مجوز نرمافزار است، و این که: برنامهی خود را بصورت آزاد منتشر کند یا نه؟ متاسفانه خیلی از برنامهنویسهای باهوش مطمئن نیستند که این انتخاب چه معنیای دارد، و ممکن است آن برنامهنویسها غرلند کنند که با وجود خانوادههایشان در واقع انتخابی در کار نیست، ــ اگر آنها میخواهند زندگی کنند باید هزینهی کارشان را نیز بگیرند. هرچند نرمافزار آزاد دربارهی این نیست که نرمافزار را بدون هیچ هزینهای واگذار کنید، بلکه نرمافزار آزاد یک انتخاب اخلاقی است که آزادی کاربران را تضمین میکند ــ و شاید مهمتر آزادی توسعهدهندگان و برنامهنویسها را، این بخش آخر اغلب فراموش میشود، حتی در بحث توسعهدهندگان نرمافزارهای آزاد، دربارهی مزایای نرمافزارهایی که تحت مجوزهای آزاد منتشر میگردند.
با این حال، توسعهدهندهای که یک مجوز آزاد را انتخاب میکند، لزوما از خودگذشتگی نمیکند، دلایل اقتصادی محکمی برای این کار وجود دارد. که در این مقاله آنها را بررسی میکنیم. ابتدا فواید اولیه و بلادرنگ منتشر کردن نرمافزار آزاد برای توسعهدهنده را بررسی میکنیم، سپس فواید بزرگتر این کار برای صنعت و جامعه را مطرح میکنیم.
فواید شخصی مجوزهای آزاد
اخیرا فرصت صحبت با دو توسعهدهندهی بازی را داشتم: دَنیِل هورن Daniel Horn و مایک بُو Mike Boeh . هورن بازی پرطرفدار خود که حاصل از بازسازی کشتی جنگی است ، VegaStrike را تحت GPL منتشر نموده است. در حالی که مایک با انتشار یک سری بازی Action انحصاری با کیفیت بالا به «جام مقدس» توسعهی بازی بصورت خودمختار و مستقل دست یافته و به قدر کافی پول برای تامین خانوادهاش بدست آورده است. هر دو توسعهدهنده مهارت بالایی در کارشان دارند. و هرچند برنامههایشان برای بازیکنندگان تجربیات متفاوتی را به ارمغان میآورد، اما بازیهایشان علاوه بر آراستگی، زیبایی و کیفیت بالا، حرفهای هستند. و به میزان خوبی جالبتر از بازی کردن یک بازی درجه یک گرانقیمت هستند.
[[تصویر]]
استراتژی توسعهی این برنامهنویسان کاملا گویاست و همه چیز را آشکار میکند. هورن زمانی که با گنو/لینوکس، و راه منحصر به فردی که آن را بوجود آورده آشنا شد، یک شوک و الهام استثنایی را تجربه کرد. هورن، کسی که قصد داشت، VegaStrike را یک محصول انحصاری مثل دیگران بسازد، تصمیم گرفت مدل توسعهی نرمافزار آزاد را در آغوش کشد، هورن میگوید: «من پی بردم که این چیزیه که برنامه باید باشه، و این همون چیزیه که من رو از رقبا متفاوت خواهد کرد.»خیلی سریع، بعد از اعلان خبر بازیاش، ثابت شد که این تصمیم درست بودهاست. یک توسعهدهندهی دیگر که روی یک بازی همانند آن کار میکرد، وقتی این خبر را شنید، تصمیم گرفت برنامهی خود را کنار گذارد و زمان و انرژیاش را صرف همکاری با هورن و توسعهی VegaStrike کند.گرافیست، موسیقیدان و برنامهنویسهای دیگری هم همین راه را در پیش گرفتند و برای توسعهی این بازی به هورن پیوستند. و اکنون بخش عظیمی از توسعهی VegaStrike بر عهدهی توسعهدهندگان داوطلب است. و این به خاطر دسترسی کاربران به سورس کد برنامهی VegaStrike ، همان دستورات قابل فهم برای انسان که به کامپیوتر میگوید چه کاری باید انجام دهد، حاصل شد. اگر هورن فقط کدهای باینری ،دستورات قابل فهم برای ماشین (م: بستههای کامپایلشدهی برنامه و فایلهای اجرایی)، را منتشر میکرد، تشخیص نحوهی کار برنامه و در نتیجه نحوهی کمک به توسعهی برنامه برای کاربران غیرممکن بود. بنابراین با به اشتراک گذاردن سورس کد برنامه، هورن از هزاران کاربری که از به اشتراک گذاشتن منابع، وسایل و استعدادهایشان با یکدیگر خرسند هستند، کمک فراوانی دریافت کرد.
راه «مایک بُو» برای توسعهی نرمافزار به وضوح از راه هورن متفاوت است. عمدهترین آن این است که بازیهای بُو تنها در حالت دودویی (باینری/اجرایی/کامپایلشده) منتشر میگردند، بعلاوه اینکه بُو نمونههای قابل اجرا (demo) از بازیهایش ارائه میدهد و کاربران باید نسخهی کامل برنامه را خریداری نمایند، و حق به اشتراک گذاردن آنرا نیز ندارند. زمانی که بُو برای ابتکار بازیهایش و روانی آنها به خود میبالید، به من اجازه دسترسی به موتور بازیهایش یا بخش اصلی سورس کدش را داد، به یک توسعهدهندهی انحصاری دیگر! هرچند بُو تصمیم نگرفت که این کد را با دیگر توسعهدهندگان و برنامهنویسان به اشتراک گذارد. در عوض بُو با گرافیست و سازندهی موسیقی قرارداد بست، و به آنها پول هم پرداخت کرد، یا قول به اشتراک گذاری فواید کارش را داد.
براساس سیستم بُو برنامهنویسی کاری سخت و ملالآور است که کمتر کسی پیدا میشود که اینکار را مجانی انجام دهد. بُو میگوید: « مانع ساختن یک بازی، حجم بالای کار است. شما باید مقدار بسیار زیادی کد بنویسید. اگر یک زن و یک بچه داشته باشید، ادامهی کار سخت خواهد بود،». در حالی که طراحی و راهاندازی یک نمونهی اولیه، نسبتا ساده است، طی چند هفته/ماه بعدی، کار سخت، ملالآور و اغلب نا امیدکننده میگردد، زیرا بازی باید زیبا باشد، باگها و ایرادات باید یافته و برطرف گردند، روالهای کثیف باید پیدا شوند و تمیز و مرتب گردند. این کارها سخت و طاقت فرساست، انواع کارهای سخت و تکراری که برای مردم محسوس بوده و انتظار دارند برای انجامشان پول دریافت کنند. بُو اعتقاد دارد، ارزشی که به نرمافزارهایش میافزاید، حاصل از دقت و ظرافتش در کدنویسی و جلادادن به ظاهر بازیها است. صرف زمان کمی برای بررسی بازی Retro64 ، استعداد بالا و هنر او را نمایان مینماید.
بُو احساس میکند که دلایل خوبی برای انتشار بازیهایش تحت یک مجوز انحصاری و غیرآزاد دارد. بزرگترین ترس بُو این است که رقبای نامردش(!) از سورس کد او برای ساختن برنامههای جعلی یا ساختن بازیهایی که تنها در ظاهر با بازیهای او تفاوت دارند استفاده کنند. فردی بازی Z-Ball او را کپی کرد، و سعی داشت به مصرفکنندگان بقبولاند که این بازی ساختهی بُو است. چند نفر حتی سعی کردند وبسایت و شعار بُو «Where the fun is never old» را کپی کنند. در حالی که بُو برای بدستآوردن زندگیای که در آن بتواند اعمالی که دوست دارد را انجام دهد -نوشتن بازیهای بزرگ و خوب- تلاش میکند، او احساس میکند دلیل خوبی برای مخفی نگهداشتن سورس کدش و انجام بیشترین تلاش برای محافظت از خود در مقابل رقبا دارد.
بُو و هورن هر دو داد و ستد میکنند. هورن محرمانگی و یک سطح بخصوصی از امنیت را با امید به برخوردار شدن از حسننیت جامعه میدهد، هزاران توسعهدهنده برای کمک به هورن، در یافتن ایرادات و بهینهسازی و توسعهی کدش کمک میکنند. بُو در طرف دیگر، این کمک را قربانی پنهان نگهداشتن کدش میکند، و بدین گونه امیدوار است تهدید رقابت و رقبا را از میان بردارد. کدام معامله پرفایدهتر است؟
[[تصویر]]
اگرچه خیلی احمقانه است، که بر پایهی تجربهی این دو نفر یک حکم کلی صادر شود، در این شرایط پر واضح است که روش بُو عایدی بیشتری نصیبش نمودهاست. (حدس میزنم چیزی حدود ۳۵۰۰۰دلار یا بیشتر ) اگرچه بُو مبلغ دقیق را به من نگفت، او خاطرنشان کرد که زندگی آبرومندی را با فروش بازیهایش روی اینترنت بدست آورده است. هورن، آن طرف ماجرا، بر اساس فروش CD های بازیهایش اندکی بیشتر از ۲۰۰دلار کسب کرده است. برای یک توسعهدهنده که با انتخاب بدست آوردن ۳۵۰۰۰دلار در مقابل ۲۰۰دلار قرار میگیرد، انتخاب نوشتن یک برنامهی آزاد یا انحصاری کار سختی نیست!
اما این اعداد و ارقام بسیار گمراهکننده هستند. هورن خیلی سریع نشان میدهد که در حالی که ۲۰۰دلار خیلی مبلغ ناچیزی به نظر میرسد، در معرض دید عموم قرار دادن سورس کد، فواید خیلی بیشتری عاید او نمودهاست. هورن میگوید: «این کار به من برای بدست آوردن تعداد زیادی شغل کمک کرده است.» او میافزاید: « طی تابستان، من در مکانهای زیادی کار کردهام، تابستان گذشته برای Sony کار کردم، چند تابستان قبل برای NVIDIA کار کردم، بر روی OpenGL drive development کار میکردم.» تولیدکنندگانی که به دنبال استعدادها میگشتند، تحت تاثیر کارهای هورن قرار گرفتند، نه تنها بخاطر چیزی که در بازی VegaStrike دیدهاند، بلکه بسیار مهمتر از آن، اینکه آنها میتوانستند یک نگاه خوب و دقیق به کدنویسی او بیاندازند، برای نشان دادن قدرت و توانایی یک برنامهنویس یا توسعهدهنده به یک کارفرما، سورس کد به مراتب مفیدتر از رزومهها و توصیهنامهها است. در پایان، اگر شما یک رستوران داشتهباشید و به دنبال یک سرآشپز باشید، آیا نمیخواهیدهمانطور که غذای اورا میبینید و میچشید، نحوهی کار او را هنگام پختن آن غذا ببینید؟
مسئلهی بعدی این است که بُو در حالی که توانایی بالای خود در توسعهی بازیهای با کیفیت و خوب را اثبات کرده، اما در نشان دادن توانایی کار با تیم بزرگی از توسعهدهندگان ناتوان بوده است. که این یک مهارت اساسی در صنعت توسعهی نرمافزار امروزی است. اریک ریموند، نویسندهی مقالهی کلیسای جامع و بازار در این زمینه میگوید:
«توسعهدهندهای که در یک پروژهی کد بسته، فقط از هوش و ذکاوت خود بهره میگیرد، از توسعهدهندهای که میداند چطور یک فضای تکاملی و باز خلق کند که در آن «بازخورد» فضای طراحی، مشارکت در کد، کشف باگ، و بهینهسازیهای دیگر از طرف صدها (شاید هزاران) فرد را کاوش و بررسی کند، عقب میافتد.»
بنابراین، انتشار سورس کد تعدادی از نرمافزارها، تنها امکان دیدن قابلیتهای تکنیکی توسعهدهنده را برای کارفرماهای احتمالی فراهم نمیکند، بلکه توانایی توسعهدهنده را نیز در مدیریت یک پروژهی بزرگ، شامل صدها برنامهنویس، گرافیست، و سازندهی موسیقی دیگر نشان میدهد. -مهارتی که امروزه مهمتر از برنامهنویسی به نظر میرسد.
ریموند همچنین خصوصیت حیاتی دیگری برای روند مدرن توسعهدهندهی نرمافزار مشخص میکند، – تعداد برنامهنویسانی که با توسعهی برنامههای انحصاری زندگی میکنند کم است. تعداد عظیمی از برنامهنویسان برای پروژههای داخلی و سفارشی (In-House) کار میکنند، ساخت و نگهداری نرمافزار برای تجارت و صنعت. ریموند از خوانندگان میخواهد برای اثبات این ادعا نیازمندیهای روزنامههای محلی خود را بررسی کنند.
بطور مختصر، یک برنامهنویس تلاش میکند تا چیزهای جدیدی یادبگیرد تا بتواند در بازار رقابت حرفی برای گفتن داشته باشد. صدها برنامهنویس مشتاق دیگری که از دانشگاهها، کالجها و موسسات آموزشی خارج شدهاند، با توسعه و انتشار یک نرمافزار آزاد مفید و قدرتمند، یا با همکاری در یک پروژهی موجود میتوانند به خود برای داشتن آیندهای بهتر کمک کنند. ریموند مینویسد: « داشتن پرستیژ، راه خوبی برای کسب توجه و گرفتن کمک از دیگران است.» که میتواند برای برنامهنویس، کارهایی با درآمدی بالاتر از انتظار حاصل کند.
منافع عمومی نرم افزار های آزاد
اگرچه بیل گیتس گاهی اوقات ادعا میکند که توسعه نرم افزار های آزاد به شیوه ی زندگی مردم آسیب میرساند، ـــحتی تا جاییکه در مصاحبه ی اخیرش با CNET، به طور اتفاقی واژه “کمونیستی” را به آن نسبت داده است ــ منافع همگانی مجوز های عمومی مشخص است و بطور کاملا متقاعد کننده ای توسط لارنس لیسینگ ، ریچارد استالمن و اریک ریموند و … توصیف شده است.
لارنس لیسینگ، مولف چندین کتاب است، که به کاوش در مورد فواید اجتماعی اشتراکات می پردازد. او یکی از بهترین چارچوب ها برای نرم افزار آزاد را در کتابش با عنوان “The Future Of Ideas” ایجاد کرده است. ایدهی لارنس این است که استخری بزرگ از کدهایی که به طور آزاد قابل استفادهاند ، یک «اشتراک» بسیار با ارزش و مفید را شکل میدهند که همه برنامه نویسان هنگام ساخت برنامه ای جدید، به راحتی میتوانند به طور آزاد و رایگان از آن استفاده کنند. توسعه دهندگانی که از این مشترکات سود میبرند از نگرانی بابت copyright و حق امتیاز (patent) و چرخه ی دایمی اختراع دوباره چرخ ، آسوده خاطر هستند. لیسینگ حتی هیچ موقع ادعا نکرده است که همه چیز باید بطور عمومی به اشتراک گذاشته شود، اشاره ی او بیشتر به این است که مردم باید از فواید عالی اشتراک نوع های مشخصی از منابع برای همه باخبر باشند. از نظر لیسینگ، کپی رایت و قانون های patent مدرن، بیش از حد قدرتمند شدهاند و به موسسات و رهبران صنعت یک برتری ناعادلانه نسبت به عموم میدهند. شاید یک نقطه نظر متقاعد کنندهتر این باشد که این راه و رسمهای بیرحمانه، اغلب نه فقط برای عموم بلکه برای خود صنعتها نیز مضر هستند . خیلی سخت است که پیشرفت و ابداعات تحت رژیم کنونی شکل گیرد.
ریچارد استالمن بیشتر نگران تاثیرات معنوی است که توسعهی انحصاری بر روی برنامهنویسان دارد. در «بیانیهی GNU» ، استالمن توضیح داده است که چگونه مدل انحصاری به برنامه نویسان اجازه میدهد تا پول بیشتری در بیاورند، اما …از آنها میخواهد تا به طور کلی با بقیهی برنامهنویسان احساس تضاد بکنند . محرمانهبودن و ناتوانی آنها در اشتراک برنامههای مفیدشان با دوستانشان در خارج از شرکت، نوعی انسانستیزی و بدبینی را به بار می آورد که سرانجام ، جامعه را در «عصر اطلاعات» به فساد خواهد کشاند.
در حالی که به نظر میرسد اریک ریموند فواید اقتصادی نرم افزارهای آزاد را نسبت به مسائل فلسفی آن ترجیح میدهد، با این وجود، با استالمن همعقیده است که نرم افزار های آزاد محیط کاری مثبتتر و راضی کنندهتر به وجود میآورند، نسبت به نرم افزارهای انحصاری : «ما ثابت میکنیم که نه تنها می توانیم نرم افزار بهتری بسازیم، بلکه لذت کار هم یک سرمایه است(60)».
من این بخش را با مروری که ممکن است در نگاه اول سوال برانگیز به نظر برسد به پایان خواهم رساند : برنامهنویسها یک مسئولیت منحصر بفرد نسبت به جامعه دارند و باید درباره شغلشان علاوه بر موارد اقتصادی، از لحاظ اخلاقی نیز بیاندیشند. برنامهنویسها نباید تکنسینهای محض باشند که کارهای بیاهمیت و جان کندنهای بیسپاس انجام می دهند. بلکه آنها باید اهمیت حیاتی و مسولیتشان را در جهانی که دیجیتالی میشود، تشخیص دهند. آنها در خیلی از موارد شبیه کشیشان و راهبان عصر تاریک اروپا هستند، و آنها تنها افرادی هستند که دانش و بینش خواندن و تفسیر “کتاب مقدس” این عصر را دارند. اگرچه رهبران قوی تجارت سخت تلاش کردهاند تا خلاقیتشان را بیارزش کنند و آنها را به کار در شرایط تحقیر آمیز مجبور کنند، اما برنامهنویسان باید بدانند آنها قدرت تغییر این وضعیت را دارند. هیچ صنعت یا تجارت مدرنی نمیتواند بدون کمک سختکوشانه برنامهنویسان، زنده بماند. اکنون زمانی است که برنامهنویسان از این حقیقت با خبر شدهاند و از این قدرت برای ساختن جهانی بهتر استفاده کردهاند. آنها نه تنها نسبت به خودشان مسئولیت دارند ، بلکه نسبت به اجتماع آیندهشان نیز مسئولند – که در آن فرزندانشان پیشرفت خواهند کرد یا زیان خواهند دید. آزادی ، باز بودن و اشتراک، تنها اصولی پسندیده نیست; بلکه ضرورتی است برای آیندهی دموکراسی و تضمینی است که نسل های بعدی شهروندان جامعهاند، نه خدمتکاران آن.
پلتفورم و کارآیی
من این قسمت را با مسالهای که باید ضمیر همهی برنامهنویسان را درگیر کند، به پایان میرسانم: «جاودانگی» . در حالی که بیشتر کدهایی که توسط برنامهنویسان نوشته شده است، ممکن است روزمره و یا زمینی باشد، بعضی پروژه ها، احساسی بسیار متفاوت برای آن ها دارد. گاهی اوقات ایدهای بسیار مهیج در ذهن یک برنامه نویس شکل میگیرد، تا حدی که برای او سخت است که انگشتانش را به اندازه کافی نگه دارد، تا زمانی که نوشتن کد را آغاز کند؛ این ها پروژههایی برجسته هستند. این نمونه تبدیل میشود به نرم افزاری که فقط میتوانیم آن را با یک اثر هنری اصل مقایسه کنیم.چنین کارهایی شایسته آنند که بهترین تلاشهایمان را برای محافظت آنها به کار ببریم، و ساده بگوییم، بسیار با ارزشتر و قیمتیتر از آن هستند که تنها بدست یک فرد یا یک شرکت کنترل شوند. آنها هدایای مجللی هستند که باید به درستی به مردم مشتاق و قدر دان بخشیده شوند. مردمی که کمک را تا مدتها به خاطر میسپارند و نام برنامه نویس را به شهرت و تاریخ معرفی میکنند.
بگذارید یک مثال دم دست از این چنین رویدادی برایتان بزنم: Alexey Pajitnov،بازی تتریس را برای اولین بار در سال 1980، در اتحاد شوروی منتشر کرد. بازی آنقدر ابتکاری و جذاب بود که به وضوح یک جهش را نشان میداد. متاسفانه Pajitnov در یک کشور کمونیستی زندگی می کرد که اشتراک منابع یک ارزش تصور میشد. بازی تتریس، مخلوقی با ارزشتر از آن بود که به پای اصول کمونیسم قربانی شود. حکومت شوروی مدعی اختیار بازی Pajitnov شد و از راه دادن اجازه نامه آن به دیگر ناشرها در کشورهای دیگر، پول زیادی درآورد. بازی به طور فوق العاده ای فروش رفت و میلیونها برای شرکت هایی که به آن مجوز داده یا آن را منتشر کرده بودند، پول ساخت. بازی ثروت بیشمار به همراه آورد، اما نه برای Pajitnov. با این حال، نام او در تاریخ به عنوان یکی از موثرترین مبتکران صنعت بازی زنده خواهد ماند.
[[تصویر]]
بیایید فرض کنیم که Pejitnov در آمریکای سال 1985 زندگی میکرده و بازیاش را به یک ناشر تجاری نرمافزار، مانند شرکت Nintendo فرستاده است. آیا تتریس میتوانست در این موقعیت هم، به همان اندازه موفق باشد؟ من واقعا تردید دارم، چون شرکت Nintendo بدون شک بهتر میتوانست از «حقوق مالکیت فکری» خود بهره گیرد، تا در برابر هزینه کاهش کاربران بازی، سود بیشتری به دست آورد. به احتمال زیاد آنها روش «مشت آهنین» را در برابر افراد بسیاری که قصد کپی داشتند، به کار میگرفتند. علاوه بر آن، بازی تنها برای پلتفورم شرکت Nintendo منتشر میشد (یا مجوز آن در ازای قیمت گزافی به تولیدکنندگان نرمافزار داده میشد). سرانجام، در چنین شرایطی، Pejitnov در حال حاضر هم هیچ حقی در مورد بازی خود نداشت، تمام حقوق از ابتدا به Nintendo واگذار شده بود.
در واقع، همگان حدس میزنند که اگر Nintendo حقوق انحصاری را بر توزیع خود از بازی اعمال کرده بود، تتریس باز هم میتوانست به شهرت امروز دست یابد. بسیاری ابداعات دیگر، مثلSuper Mario Bros و Legend of Zelda، امروز مشهورند، و Nintendo آنها را برای پلتفورمهای جدیدترش منتشر کرده است. با این حال، نمیتوان انکار کرد که این بازیها میتوانستند شهرت بیشتری داشته باشند، اگر Nintendo آنها را در حوزه عمومی یا با یک مجوز عمومی منتشر کرده بود. البته چنین کاری برای Nintendo به اندازه بخشی از «مالکیت فکری» باارزشش هزینه داشت، اما کسانی که این بازی را خلق کردند هم نگران این مساله بودند؟ من شک دارم که مردم عادی میتوانستند یک نفر از افرادی را که در توسعه بازیها همکاری داشتند نام ببرند.
و فکر میکنید چه اتفاقی میافتاد اگر Nintendo ورشکسته میشد (و داراییهایش سالها در باتلاق قانون گرفتار میشدند) یا تصمیم میگرفت نام توسعهدهندگان را در آینده منتشر نکند؟ توسعه دهندگانی که آرزوهای قهرمانانه دارند باید این احتمالات را هم در نظر بگیرند.
شرایط برای توسعهدهندگان برنامههای کامپیوتری به مراتب سختتر است. مسلما، ویندوز شرکت مایکروسافت دوست دارد سهم بیشتری از بازار داشته باشد، نسبت به گنو/لینوکس و سایر رقیبان. با این حال حتی شخص بیل گیتس از این که شرکتش به این موفقیت دست یافته و آن را برای مدتی طولانی حفظ کرده، شگفتزده به نظر میرسد. اما همزمان، دولت ایالات متحده و تعداد زیادی از دولتهای خارجی مایکروسافت را به خاطر شیوههای انحصاریاش به دادگاه فراخواندهاند، و در حالی که مایکروسافت مقاومت میکند، این حملهها متوقف نمیشوند و تهدیدشان برضد مایکروسافت کمتر نمیشود. توسعهدهندهای که تصمیم میگیرد تنها با توسعه نرمافزارهای مایکروسافت یا ابزارهای انحصاری همکاری کند، باید در نظر داشته باشد که آیا پروژههایش – به ویژه آن «نمونههای برجسته»ای که در بالا اشاره کردیم – ارزش ریسک کردن با یک پلتفرم بسته را دارند؟ براستی که در این مرحله از بازی، یک «برنامه قدرتمند» برای گنو/لینوکس بیشتر میتواند نام برنامهنویس را در تاریخ بلندآوازه کند، تا برنامه معادل آن در ویندوز، جایی که برنامه ممکن است در دریایی از برنامههای تجاری رقیب ناپدید شود. این کاملا درست است که، برنامهای که هشدار میدهد که میتواند روش استفاده از کامپیوترها را به شکل قابل توجهی دگرگون کند، تهدید خطرناکی است برای موسساتی که آینده آنها بستگی به حفظ وضع موجود دارد.
به طور خلاصه، بیندیشید که صنعت نرمافزار انحصاری چگونه به پیشرفتهایی مثل شبکههای peer-to-peer پاسخ داده است؟ بخش عمده «برنامههای قدرتمند» برای اینترنت از کجا میآیند؟ امروز ما تیم برنرز-لی (Tim Berners-Lee) را به عنوان مخترع «شبکه جهانی» میشناسیم. ولی جوابی نداریم اگر کسی از ما بپرسد چه کسی HyperCard اپل را ابداع کرد، یک برنامه بسیار ابتکاری که از خیلی جهات از اجداد فوق متن (hypertext) بود.
Bill Atkins حتما از این سرنوشت غمانگیز برای برنامه فوقالعادهاش آگاه بود، هنگامی که اصرار داشت که اپل برنامهاش را به رایگان، برای تمام سیستمهای Mac منتشر کند. اپل هنگامی که میخواست نسخه بعدی برنامه او را منتشر کند، تصمیم گرفت این توافق را نادیده بگیرد. اما اگر Atkins برنامهاش ، HyperCard را با یک مجوز عمومی منتشر میکرد چطور؟ یا آن را در معرض دید عموم میگذاشت؟ تیم برنرز-لی در سال 2004 از ملکه الیزابت نشان قهرمانی گرفت. اما Bill Atkins کیست؟
**نتیجه مطالب**
خطرات نوشتن نرمافزارهای انحصاری بسیارند، و سود منفرد -درآمد آنی- در مقایسه با منافع بیشتر و ماندگارتر نوشتن نرمافزار آزاد کمرنگتر جلوه میکند. یک برنامه واقعا شگفتانگیز که با مجوزی آزاد منتشر شده، بسیار بیشتر از یک برنامه انحصاری معادلش، میتواند منزلت، اعتبار، نفوذ و شهرت را برای توسعهدهنده خود به ارمغان بیاورد. علاوه بر این منافع شخصی، از نظر اجتماعی نیز فوایدی وجود دارد که برای هیچ انسان درستکاری قابل انکار نیست. توسعهدهندهای که قصد دارد واقعا متفاوت باشد، بایستی بیندیشد که آیا در تاریخ، ستمگری جایگاهی برتر از آزادی دارد؟ یا فئودالیسم بهتر از دموکراسی است؟ یقینا، تاریخ ایالات متحده شهادت میدهد که انسانها تنها هنگامی میتوانند آزاد باشند، که اجازه پیشرفت کردن داشته باشند. در مورد نرمافزارها هم همینطور است، آزادی فروشنده است، و آینده، خریدار.
——————
کتابشناسی
Lessig, Larry. The Future of Ideas: The Fate of the Commons in a Connected World. New York: Vintage Books, 2002.
Raymond, Eric S. The Cathedral and the Bazaar: Musings on Linux and Open Source by an Accidental Revolutionary. Cambridge: O’Reilly, 2001.
Stallman, Richard. “The GNU Manifesto.” Free Software, Free Society: Selected Essays of Richard M. Stallman. Ed. Joshua Gay. Boston: GNU Press, 2002. 31-39.
این مقاله ترجمهای آزاد از مقالهای با همین عنوان در مجلهی FreeSoftwareMagazine است.
نویسنده: Matt Barton
مترجمین: مهرداد مومنی و مجید رمضانپور
====== لینوکس دسکتاپ عالی برای محیط زیست، بد برای اقتصاد - زندگی سبز لینوکسی ======
لینوکس دسکتاپ عالی برای محیط زیست، بد برای اقتصاد - زندگی سبز لینوکسی
من تصمیم دارم در این مقاله ایدههای پشت پرده لینوکس (به عنوان سیستم عامل) در مورد مسايل مرتبط با دوستی با محیط زیست و روشی را که لینوکس دسکتاپ میتواند بر بخشهای سختافزاری و نرم افزاری اقتصاد تاثیرگذار باشد، بررسی خواهم کرد.
در نهایت همه نکات را در کنار هم قرار خواهم داد و به اين سوال پاسخ خواهم داد که آیا یک افزایش ناگهانی در استفاده از لینوکس در دسکتاپها، میتواند باعث بروز مشکل در اقتصاد شود یا خیر؟
بازیافت و استفاده مجدد
کامپیوترها و وسایل محاسباتی مرتبط همیشه میتوانند بازیافت شوند. اما تصور اینکه کامپیوترها هم میتوانند به جای بازیافت شدن، استفاده مجدد شوند، بهترین راهی است که میتوان مطمئن شد از وسیله مورد نظر نهايت استفاده انجام گرفته است.
مشکل این نوع استفاده مجدد این است که سیستمهای عامل انحصاری و سختافزار جانبی آنها، بنا به ذات خودشان تمایل به ترغیب کردن به تولید زباله دارند. مثال؟ از شر قبلی خلاص شوید آنگاه میتوانید یک سيستم جدید بخرید.
اگر ما به جاده انحصاری در حوزه سیستم عامل بچسبیم، استفاده مجدد از سختافزار بسیار سختتر از پرت کردن آن به درون سطل بازیافت خواهد بود.
در عوض اگر فرد تصمیم بگیرد که به جای کنار گذاشتن کامپیوتر قدیمی، Puppy Linux یا DSL را روی آن نصب کند، کامپیوتر بلافاصله یک زندگی دوباره خواهد گرفت. اگر سختافزار کامپیوتر سالم باشد، چرا آن را دور بیندازیم؟ در عوض، به استفاده از آن ادامه دهید و ببینید آیا میتوانید یکی دو سال دیگر با آن سر کنید.
نیاز به انگیزه اضافی برای آوردن افراد بیشتر به سمت لینوکس دسکتاپ دارید؟ این چطور است: اجرای نگارشهای قدیمیتر ویندوز، میتواند خطرناک باشد زیرا نگارشهای قدیمیتر ویندوز اغلب دیگر با وصلههای امنیتی لازم و اصلاحات ديگر، پشتیبانی نمیشود. در واقع شما کامپیوتر قدیمی و خودتان را در معرض خطر بدافزار قرار میدهید.
در عوض، چطور است یک نتبوک جمع و جور جدید یا چیزی مثل آن را بخرید؟ آیا این به اندازه استفاده مجدد از سختافزار کامپیوتر موجود، خوب نیست؟
وات در برابر هدررفت
مصرف انرژی؛ این چیزی است که من به شخصه در مناقشات افراد، ساعتها به آن گوش دادهام. این مشکل زمانی خودنمایی میکند که قرار است یک کامپیوتر جدید که انرژی کمتری استفاده میکند خریداری شود یا یک کامپیوتری که هماکنون موجود است و انرژی میبلعد، حفظ شود.
اگر من این نتبوک جدید را نخرم، در عوض با بازیافت کردن دسکتاپ/نوت بوک قدیمی خودم به محیط زیست خدمت میکنم؛ درست است؟ اشتباه است!
برداشت من در این مورد تقریبا سرراست است. بازیافت کردن یک کامپیوتر که کار میکند، بدون اینکه سرعت محاسبات ارتقا خاصی پیدا کند، ولخرجی است.
البته آشکار است که با کامپیوترهای از کار افتاده باید مسوولانه برخورد کرد و آنها توسط افراد کاردان، مورد بازیافت قرار گیرند. به هر حال به نظر من لذت بردن از این نگرش که خریدن یک کامپیوتر جدید برای «صرفهجویی در انرژی» در حالی که یک کامپیوتری که کار میکند دور انداخته شود دوست داشتن محیط زیست است، کوتهبینی است؛ مسلما استثناهایی وجود دارد. خود من نیاز به ارتقا به سیستمهای سریعتر برای ویرایش کردن ویديو داشتم اما من سیستمهای قدیمی خود را نگه داشتم و آنها را برای استفاده در جاهای دیگر دفترم به کار بردم. من از 99درصد از کامپیوترهای قدیمیام به یک دلیلی استفاده میکنم. این برای محیط زیست بهتر است.
لینوکس دسکتاپ، این برای محیط زیست بهتر است
بستهبندی نرمافزار، بنزین مورد استفاده برای رساندن آنها به فروشگاههای بزرگ محلی و ...، میتوانم همینطور پشت سر هم از اين دلايل نام ببرم. اما فکر میکنم میدانید میخواهم چه نتیجهای از آن بگیرم. زمانی که از لینوکس دسکتاپ به عنوان یک گزینه به جای سیستمهای عامل انحصاری رایج استفاده میکنید، متوجه میشوید که هم در بستهبندی هدر رفته و هم در هزینه برای خریداری کردن آن صرفهجویی کردهاید.
ممکن است بعضی افراد بگویند، اشکالی ندارد زیرا به اقتصاد خودمان کمک میکنیم. فروش نرمافزار به اشتغال مرتبط است. اما چه اتفاقی میافتد اگر اتفاقا یک حرکت به اندازه کافی بزرگ در اقتصاد بیفتد و مردم خریدن نرمافزار به صورت فيزیکی و آنلاین را متوقف کنند؟
یک فروشگاه بزرگ که پر از نرمافزار بستهبندی شده است و تاریخ پایان هماهنگی آنها با سیستم عامل در حال سر رسیدن است، چگونه میتواند خوب باشد؟
نتایج اقتصادی استفاده بهینه
فقط به منظور بررسی کردن یک اتفاق، اجازه دهید فرض کنید که یک روز صبح از خواب بلند میشویم و نيمي از دنیا به طور اتفاقی تصمیم میگیرند که دیگر نرمافزار نخرند. بدتر از آن، اینکه با وجود اقتصادی که هر روز بیشتر وخیم میشود، دیگر هیچ کس کامپیوترهای براق جدید که در قفسههای فروشگاه های بزرگ قرار دارند را نخرد.
این یک ضربه بزرگ برای افرادی است که در این حوزه از بازار مشغول هستند. با این حال یک فرصتی را هم به ما میدهد که از کامپیوترهای موجودمان کمی هوشمندانهتر استفاده کنیم و به جرات میگویم که این بار کمی با انگیزه مصرف «بهینه» بیشتر عمل کردهايم.
با وجود اینکه فروش نرمافزار/سختافزار به سرعت سقوط خواهد کرد اما فرصتهای جدیدتری به سرعت پدیدار خواهند شد. مثلا کاربران جدید لینوکس با ناامیدی به دنبال یادگیری همه کارهایی که لینوکس در دسکتاپ میتواند انجام دهد میگردند. مشاغل کوچک نیز اتفاقا ممکن است بفهمند که به بسط دادن بازار لینوکس علاقه بیشتری دارند. ممکن است روی نرمافزار POS مبتنی بر لینوکس، برای سیستمهای موجود و پیدا کردن جایگزین برای سیستمهای امنیتی سنتی، که بر پایه راه حلهای خود ساخته هستند، مانند ZoneMonder تمرکز کنند.
نگرش اجتماعي به اين مقوله که «چه کسی چقدر درآمد دارد» تغییر میکند. فکر میکنم احتمالا تغییر بزرگی روی میدهد. درست در همین زمان، فرصتهای زیادی برای افرادی که میخواهند بیاموزند، فراهم است.
فضای رشد در این حوزه فراخ است: کامپیوترها به صورت Live و بدون نیاز به هارددیسک کار میکنند. کامپیوترهای قدیمی که عمر دوبارهاي پیدا کرده و راه حلهای NAS(Network Attached Storage) مختلفی را اجرا میکنند. متاسفانه دنبال کردن شیوههای مبتنی بر نگرانی در مورد محیط زیست، هنوز برای جدا کردن بسیاری از افراد از دنیای انحصاریشان کافی نیست.
در واقع بسیاری از افراد، کاری را انجام میدهند که ساده و راحت باشد. حتی اگر از یک سوراخ دو بار گزیده شوند. افراد عاشق انجام دادن کارها به روش آسان هستند. چرا این مهم است؟ اندکی به این دلیل که این چیزی است که آنها اغلب در مدارس و ادارات محلی خود میبینند.
محرکهای اقتصادی و زیست محیطی در لینوکس
توانایی اتصال از طریق یک ISP دایالآپ ارزان قیمت ماهیانه 10 دلاری، برای جستجوی کار، توانایی چاپ کردن یک رزومه، دسترسی به ایمیل، حتی راهاندازي یک شغل آنلاین براي پيمانکاران آينده؛ این روشهایی است که استفاده مجدد از کامپیوترهای لینوکسی میتواند به افراد در برابر رنج کشیدن از هر ناامیدی اقتصادی آینده، کمک کند.
با بازگشت به جنبه دوستدار محیط زیست بودن، شاهد بازیافت کمتر کامپیوترهای کاملا خوب و استفاده مجدد بیشتر خواهیم بود. این برای محیط زیست شگفتانگیز است و یک مثال خوب برای مدارس و ادارات محلی (و دیگر گروهها)ای است که دائم روش انجام درست کار برای عبور از مشکلات را متذکر میشوند.
در نهایت، اکنون واضح است که مدارس نیاز به راههای بهتری برای صرف بودجه آموزشی خود دارند و این به ما بستگي دارد که مسیر حرکت را نشان دهیم. نیاز داریم که با صدای بلند فریاد بزنیم: «تکنولوژی پایدار میخواهیم؛ بستههای بیشتری از ویندوز با تاریخ انقضا را نمیخواهیم.»
در پایان فکر میکنم هماهنگی تصادم بین دوستدار محیط زیست بودن و همزمان، داشتن اقتصاد قوی در حوزه تکنولوژی کار بیهودهای نیست. با به کارگيري تلاشهای مداوم FOSS و لینوکس در دسکتاپ، ما دیگر مجبور به خریدن کامپیوترهای جدید برای دسترسی پیدا کردن به تکنولوژی روز نیستیم.
چطور است که همه ما قبل از اینکه کامپیوترهای قدیمی خود را به طور خودکار به بازیافت بفرستیم، تلاشهای جدیتری برای پیدا کردن راههایی که بتوانیم از آنها مجددا استفاده کنیم به کار بریم.
بهمن اصغرزاده امین
منبع
http://www.foss.ir/web/guest/home?p_p_id=101_INSTANCE_650Y&p_p_lifecycle=0&p_p_state=maximized&p_p_mode=view&p_p_col_id=column-3&p_p_col_count=1&_101_INSTANCE_650Y_struts_action=/tagged_content/view_content&_101_INSTANCE_650Y_assetId=39627
===== طبقهبندی نرمافزارهای آزاد و غیر آزاد =====
== نرمافزار آزاد ==
نرمافزار آزاد، نرمافزاری است که به هر فردی اجازهٔ استفاده، کپی، توزیع، خواه لفظ-به-لفظ و خواه با اعمال تغییرات و نیز رایگان یا با پرداخت هزینه را میدهد. اگر دقت کنیم، همهٔ این امکانات مستلزم دسترسی به کد منبع (source code) است. تولیدکنندگان و افراد علاقهمند در این حوزه معتقدند که: "اگر کد منبع نرمافزاری در دسترس نباشد، نرمافزار، آزاد نیست". این یک تعریف ساده از این نرم افزارها بود. اگر برنامهای آزاد باشد، بطور بالقوه میتواند در زمرهٔ سیستمهای عملیاتی آزاد، نظیر گنو یا نگارش آزاد سیستم گنو/لینوکس قرار گیرد.
== نرمافزارPublic Domain ==
نرم افزاری که با copyright منتشر نشود یا تاریخ کپی رایت آن انتقضا یابد، public Domain خواهد بود. یعنی هر کسی به رایگان و بدون اجازه میتواند از آنها استفاده کند. مثل انواع کتابهای قدیمی که کپی رایت آنها دیگر معتبر نیست، یا بازی های کامپیوتری قدیمی. پس public domain یک مجوز محسوب نمیشود. البته نداشتن کپی رایت به معنی آزاد بودن هم نیست، چون لازمهٔ آزاد بودن نرمافزار دسترسی به کد منبع است.
طبق قانون امروزه مجوز هر اثری به صورت پیشفرض کپی رایت به آن اختصاص مییابد در نظر گرفته میشود، مگر آنکه صاحب اثر مجوز دیگری به آن اختصاص بدهد.
نرمافزار Public domain نرمافزاری است که کپی رایت شده نیست. اگر کد منبع در دسترس نباشد، حالت خاصی از نرمافزارهای آزاد غیر copyleft پیش میآید؛ به این معنی که ممکن است برخی از نسخهها یا نگارشهای تغییریافتهٔ آن، به هیچوجه، آزاد نباشند. در برخی حالات، یک برنامهٔ قابل اجرا میتواند در زمزهٔ نرمافزارهای Public domain باشد ولی کد منبع آن در دسترس نباشد. در این حالت، نرمافزار آزاد نیست، چون لازمهٔ آزاد بودن نرمافزار دسترسی به کد منبع است. درضمن، اغلب نرمافزارهای آزاد جزء public domainها نیستند. کپیرایت هم ندارد؛ در حالیکه دارندگان کپیرایت به طورقانونی، با استفاده از مجوز نرمافزار آزاد، به هر فردی امکان استفاده از نرمافزار را میدهند.
== نرمافزار Copylefted ==
نرمافزار Copyleftedنرمافزار آزادی است که شرایط توزیع آن بهگونهای است که افرادی که بخواهند آن را مجدداً توزیع نمایند، نمیتوانند هیچگونه محدودیت جدیدی، هنگام توزیع مجدد و یا تغییر نرم افزار روی آن اعمال کنند؛ به این معنی که هر نسخهٔ نرمافزار، حتی اگر تغییر یافته، باید آزاد باشد. در پروژهٔ GNU، تمامی نرم افزارها copyleft است؛ چون هدف این بوده که به هر کاربر آزادیهایی را که "نرمافزار آزاد" بر آن دلالت دارد، داده باشیم. کپی لفت یک مفهوم عام است؛ برای اینکه یک برنامه واقعاً، کپیلفت شود، باید از یک مجموعه شرایط خاص توزیع (یعنی نحوه انتشار نرم افزار) استفاده کنید. راههای ممکن زیادی برای نوشتن شرایط توزیع copyleft وجود دارد، بنابراین، طبق این گفته، مجوزهای زیادی در حیطهی نرمافزار آزاد copyleft میتواند وجود داشته باشد. به هر جهت در عمل تقریباً، کلیهٔ نرمافزارهای copylefted از مجوز عمومی گنو (GNU General Public License) استفاده میکنند. وجود دو گونهٔ متفاوت مجوز Copyleft، معمولاً غیر قابل استعمال با یکدیگر است؛ به عبارت دیگر، تلفیق یک کد با یک مجوز و کد دیگری با مجوز دیگر غیرقانونی است؛ بنابراین بهتر است که افراد، برای مجموعهٔ این گونه نرمافزارها از یک مجوز copyleft واحد استفاده کنند.
== نرمافزار Non-copylefted ==
نرمافزار آزاد non-copylefted، بر خلاف copylefted اجازهٔ توزیع مجدد، تغییر و نیز اضافهکردن محدودیتهای جدید را به کاربر میدهد. اگر برنامهای آزاد باشد اما copylefted نباشد، ممکن است برخی از نسخهها یا نگارشهای تغییریافتهی آن به هیچوجه آزاد نباشند. یک شرکت نرمافزاری میتواند برنامهای را با یا بدون تغییرات، کامپایل کند و فایل قابل اجرای آن را به عنوان یک محصول نرمافزاری اختصاصی توزیع نماید. X Window System نمونهای از این برنامهها است. کنسرسیوم X ،X11 (محیط گرافیکی لینوکس) را با شرایطی توزیع نموده که درحال حاضر نرمافزار آزاد non-copylefted است. اگر بخواهید، میتوانید یک نسخه از آن را که همان شرایط توزیع را دارد، به صورت آزاد دریافت کنید. البته نگارشهای غیرآزادی نیز دارد که ایستگاههای کاری عمومی و بوردهای گرافیکی PC، صرفاً با نگارشهای غیرآزاد آن، درست کار میکنند. اگر از این سختافزارها استفاده میکنید، X11 نرمافزار آزادی برای شما نیست. تولیدکنندگان X11 تا مدتها این برنامه را غیرآزاد کرده بودند.
== نرمافزار GPL-covered ==
GNU GPL یکی از مجموعه مجوزها، برای یک برنامهی copyleft، با شرایط توزیع خاص است. پروژهٔ GNU از این مجوز، به عنوان تبیین شرایط توزیع، برای اغلب نرمافزارهای GNU است.
منبع: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A8%D9%82%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C_%D9%86%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF_%D9%88_%D8%BA%DB%8C%D8%B1_%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF
===== روز آزادی اسناد =====
روز آزادی اسناد Document Freedom Day (DFD) روز جهانی برای آزادی مستندات است. این روز یک تلاش دسته جمعی برای آموزش عموم پیرامون اهمیت فرمت های مستندات متن باز و به طور کلی استانداردهای آزاد خواهد بود.
"این فوق العاده است که داوطلبان مشتاق زیادی در زمینه آزادی تکنولوژی میبینم، این مردم واقعانسبت به تاثیر نرم افزار و استانداردها بر زندگیشان اهمیت قایل میشوند،و برای اینکه دیگران هم مانند خودشان از همان آزادی لذت ببرند ابتکار عمل به خرج میدهند". Fernanda Weiden
روز آزادی اسناد مکمل روز آزادی نرم افزار است.هدف این است که گروه های محلی در سرتاسر دنیا مراسمی را در آخرین چهارشنبه مارس میلادی ترتیب دهند.این سنت از سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز شده است.
**اهداف اصلی DFD:**
پیشرفت و ترویج فرمتهای آزاد اسناد.
ایجاد یک شبکه جهانی
هماهنگی فعالیت هایی که در آخرین چهارشنبه مارس ، روز آزادی اسناد، انجام می شود
ما سالی یکبار روز آزادی اسناد را به عنوان یک جامعه جهانی جشن میگیریم. در طول سال نیز، DFD بر روی تسهیل فعالیت های جامعه و آگاه سازی از مسائل آزادی اسناد و استانداردهای باز متمرکز است: امیدواریم شما هم به جامعه DFD بپیوندید.